گوشه گیری اجتماعی در دانش آموزان
کودکی که به طور طبیعی با همسالانش تعامل ندارد و بیشتر وقتش را به تنهایی میگذارند، از لحاظ اجتماعی، گوشه گیر شناخته میشود. کودک گوشه گیر درموقعیّتهایی که با همسالان آشنا یا ناآشنا روبه رو میشود، از آنها کناره گیری میکند. بنابراین، گوشه گیری اجتماعی را میتوان «منزوی کردن خود از گروه همسالان» تعریف نمود.
گوشه گیری اجتماعی یکی از مشکلات مهم دوران کودکی و نوجوانی است که اغلب دیر شناخته میشود. زیرا افراد گوشه گیر برای مدرسه و اطرافیان مشکل آفرین نیستند و حتّی ممکن است به عنوان افرادی مؤدّب و مطیع مورد تحسین و تشویق دیگران قرار گیرند و از علاقه و حمایتهای عاطفی آنها برخوردار شوند.
کودکی که به طور طبیعی با همسالانش تعامل ندارد و بیشتر وقتش را به تنهایی میگذارند، از لحاظ اجتماعی، گوشه گیر شناخته میشود. کودک گوشه گیر درموقعیّتهایی که با همسالان آشنا یا ناآشنا روبه رو میشود، از آنها کناره گیری میکند. بنابراین، گوشه گیری اجتماعی را میتوان «منزوی کردن خود از گروه همسالان» تعریف نمود.
گوشه گیری اجتماعی یکی از مشکلات مهم دوران کودکی و نوجوانی است که اغلب دیر شناخته میشود. زیرا افراد گوشه گیر برای مدرسه و اطرافیان مشکل آفرین نیستند و حتّی ممکن است به عنوان افرادی مؤدّب و مطیع مورد تحسین و تشویق دیگران قرار گیرند و از علاقه و حمایتهای عاطفی آنها برخوردار شوند.
مطالعات طولی که کودکان گوشه گیر را در طی زمان نسبتاً طولانی مورد بررسی قرار داده است (از جمله طرح WLP)، نشان میدهد دو سوم کودکانی که از لحاظ اجتماعی گوشه گیر بودهاند در طوی دورهی 2 ساله هم چنان گوشه گیر باقی ماندهاند. بنابراین با توجّه به پایدار بودن گوشه گیری اجتماعی در طی زمان، به نظر میرسد شناسایی و درمان به موقع این مشکل از اهمّیّت ویژهای برخوردار باشد.
علاوه بر این، گوشه گیری اجتماعی در دوران کودکی با احساس ناامنی، برداشت منفی از خود، وابستگی و تسلیم شدن در برابر دیگران همراه است و بروز مشکلاتی نظیر افسردگی، اضطراب، تنهایی و اعتماد به نفس پایین را در اوایل دورهی نوجوانی و مرحلهی سنّی 13 تا 19 سالگی پیش بینی مینماید.
کودکانی که از لحاظ اجتماعی گوشه گیر هستند به احتمال زیاد توسّط همسالانشان به عنوان افرادی گوشه گیر و مضطرب در نظر گرفته میشوند و مورد علاقهی آنها نیستند (اولندیک و همکاران، 1990). کودکانی که در این دورهی سنّی از جانب همسالان طرد میشوند، شکست خود را به علل درونی نسبت میدهند و خود را فردی ضعیف و بی کفایت میپندارند. این برداشت موجب میشود نسبت به برقراری ارتباط اجتماعی و تعامل با همسالان در دورهی نوجوانی ذهنیّت منفی پیدا کنند و از همسالان کناره گیری نمایند.
کودکان گوشه گیر از طرف معلّمان هم به عنوان افرادی منفعل ارزیابی میشوند. پیامها و بازخوردهای منفی که از معلّمان و اطرافیان دریافت میکنند، احساس ناکارآمدی و بی کفایتی را در آنها تقویت میکند وبه مرور زمان بر عملکرد تحصیلیشان تأثیر منفی میگذارد. مطالعات نشان میدهد این کودکان بیشتر از همسالان عادی خود از مدرسه اخراج میشوند و در معرض ترک تحصیل قرار میگیرند.
پیامدهای گوشه گیری اجتماعی با توجّه به جنسیّت در دختران و پسران متفاوت است. در مطالعهای که روبین و همکارانش (1993) انجام دادند، دریافتند که پسران یازده سالهای که از نظر همسالانشان بسیار گوشه گیر توصیف شده بودند، خودشان را درمقایسه با پسران عادی، تنهاتر و دارای مهارتهای اجتماعی ضعیفتر ارزیابی کردند.
در دوران بزرگ سالی نیز مردان کم رو - گوشه گیر دیرتر از افراد عادی شاغل میشوند، ازدواج میکنند و صاحب فرزند میشوند. تأخیر در یافتن شغل ثابت، خطر جدایی یا طلاق را در زندگی بزرگ سالی افراد گوشه گیر افزایش میدهد. این تأخیرها بیانگر مشکلات جدّی در سازگاری دوران کودکی است. (موریسون و ماستن، 1991).
نتایج تحقیقات فوق حاکی از آن است که آسیبهای ناشی از گوشه گیری اجتماعی در پسران و مردان به مراتب بیشتر از دختران و زنان است و زنان کم رو - گوشه گیر شیوهی رفتاری بیمارگونهای را نشان نمیدهند.
با توجّه به نقش مردان در سرپرستی و حفظ استحکام خانواده، تأمین سلامت روان و سازگاری پسران در دوران کودکی ضروری به نظر میرسد.
نشانهها
در طبقه بندیهای علمی، گوشه گیری اجتماعی یک اختلال تعریف شده در دوران کودکی نیست بلکه نشانه یا مشخّصهی اختلالهای بالینی دیگری است که در دوران کودکی و بزرگ سالی وجود دارد.
به عنوان مثال:
* کودکان مبتلا به مشکلات اضطرابی اغلب از لحاظ اجتماعی گوشه گیر هستند و ارتباط ضعیفی با همسالان دارند.
* در کودکان مبتلا به افسردگی، علاوه بر اعتماد به نفس پایین، تنهایی، طرد شدن از جانب همسالان، گوشه گیری اجتماعی نیز مشاهده میشود.
* در کودکان مبتلا به اختلالات روانی شدید، کم حرفی، گوشه گیری اجتماعی و عدم تمایل به داشتن روابط نزدیک مشاهده میشود.
* کودکان گوشه گیر کمتر نقش رهبری را ایفا میکنند و در تعامل با همسالان بیشتر مورد آزار و اذّیت قرار میگیرند.
* کودکان گوشه گیر درهنگام روبه رو شدن با موقعیّتهای سخت، وابسته به دیگران و ترسو هستند.
میزان شیوع
نتایج برخی تحقیقات حاکی از آن است که گوشه گیری اجتماعی از شایعترین مشکلات دوران کودکی است. «لرنر و داگلاس» در مطالعهی خود در سال 1985 گزارش دادند گوشه گیری اجتماعی، شایعترین مشکل رفتاری کودکان پیش دبستانی (3 تا 5 ساله) به ویژه دختران بوده است.
در مطالعهی دیگر، (دادجی، 1989) مشخّص شده است که نداشتن روابط صمیمانه با همسالان و طرد شدن از جانب آنها که با گوشه گیری اجتماعی ارتباط دارد، از ویژگیهای شایع در تعدادی از کودکان مبتلا به اختلالهای روانی است.
تاجیک اسماعیلی (1374) نیز در پژوهشی که به منظور بررسی رفتار انزواطلبی در دانش آموزان پسر دورهی ابتدایی شهر تهران انجام داد، دریافت که 21 درصد مشکلات رفتاری آنها به گوشه گیری اختصاص دارد.
عوامل مرتبط با گوشه گیری اجتماعی
نظریهها و دیدگاههای مختلفی دربارهی سبب شناسی رفتار گوشه گیری اجتماعی در کودکان و نوجوانان دارد که در این بخش به بررسی اجمالی آنها خواهیم پرداخت.
دیدگاه زیستی
محقّقانی که عوامل زیستی را در بروز گوشه گیری اجتماعی مؤثّر میدانند، معتقدند برخی از کودکان دارای یک وضعیّت فیزیولوژیکی ویژه در مغز هستند که باعث میشود در موقعیّتهای اجتماعی آشنا و ناآشنا، محتاط و ترسو باشند. این محقّقان، فعّالیّت الکتریکی مغز را در تعدادی از کودکان در 9، 14 و 24 ماهگی ثبت کردند و دریافتند کودکانی که عدم تقارن EEG (نوار مغزی الکتروانسفالوگرافی) قطعه راست پیشانی را نشان میدهند، نسبت به سایر کودکان، ترسوتر، مضطربتر و از لحاظ رفتاری، گوشه گیرتر هستند. هنگامی که این کودکان در دورهی دبستان مورد بررسی قرار گرفتند، وضعیّت فیزیولوژیکی مغز آنها ثابت باقی مانده بود.
بر اساس این نظریه، کودکانی که عدم تقارن EEG قطعهی راست پیشانی را بیشتر نشان میدهند، معمولاً از استرسهای خفیف کناره گیری میکنند، در هنگام رو به رو شدن با اشیای جدید یا بزرگسالان ناآشنا ترجیح میدهند در کنار مادرشان بمانند، قادر نیستند محرّکهای جدید را کشف کند یا به آنها نزدیک شوند (حتّی اگر از آنها خواسته شود) و نشانههای رفتاری ترس و اضطراب را بروز میدهند. در این کودکان واکنشهای دستگاه عصبی سمپاتیک، شدید و تنشهای عضلانی بیشتر مشاهده میشود.
نظریهی دل بستگی والد - کودک
بنابراین نظریه، کودک در دو سال اوّل زندگی پیوند عاطفی با والدین یا مراقبان خود برقرار میکند که باعث میشود در حضور والدین احساس شادمانی کند و در هنگام مواجهه با استرسها از حمایتشان برخوردار شود. دل بستگی عاطفی والدین و کودک، تصویر مثبتی را در ذهن کودک از خود و دیگران ایجاد میکند که در هنگام ورود به محیط جدید، موجب میشود کودک احساس امنّیت و اعتماد به نفس داشته باشد و بتواند به کشف محیط اجتماعی و بازی و تعامل با همسالان بپردازد.
در خانوادههای نابسامان که عوامل فشار زای متعدّد نظیر مشکلات مالی، اختلافات زناشویی، بیکاری و یا آسیبهای روانی والدین مانند افسردگی مادر، وجود دارد، والدین حسّاسیّت لازم را برای مراقبت از کودک ندارند و دلبستگی والدین - کودک ضعیف میشود. در نتیجه، احساس ناامنی درکودک شکل میگیرد و موجب میشود وی از مواجهه با محیطها، موقعیّتهای جدید، و بازی و تعامل با همسالان دوری نماید.
شیوههای تربیتی والدین
شیوههای فرزند پروری والدین نیز میتواند در بروز رفتار گوشه گیری اجتماعی در کودکان و نوجوانان مؤثّر باشد.
پژوهشهای مختلف بیانگر آن است که کودکان گوشه گیر، والدینی دارند که سعی میکنند رفتار اجتماعی فرزندشان را به طور مستقیم و با شیوهای مقتدرانه کنترل نمایند و یا با مداخله کردن در مشکلات فردیاش او را حمایت کنند. به عنوان مثال، به کودک میگویند چه کاری انجام دهد یا چگونه عمل کند یا در مشاجرههای او با دیگران دخالت میکنند.
راهنمایی و هدایت بیش از اندازه والدین، به کودک اجازه نمیدهد مشکلاتش با دیگران را به تنهایی حل کند. این کنترل ها، نه تنها استقلال کودک را محدود کرده و او را از ارتباط و همکاری با همسالان محروم میسازد، بلکه مانع از رشد تواناییهای اجتماعی و احساس کارآمدی در او میشود.
به علاوه، والدینی که صمیمیّت کمی با فرزندان خود دارند، در بازیها و فعّالیّتهای مربوط به آنها کمتر درگیر میشوند، سرحال و بشّاش نیستند و بیش از اندازه دستور میدهند، زمینه را برای گوشه گیری فرزندان فراهم میسازند.
محقّقان هم چنین گزارش دادهاند گوشه گیری اجتماعی با محافظت بیش از حدّ والدین ارتباط دارد. والدینی که از فرزندان خود بسیار محافظت میکنند، رفتارهای آنها را محدود میسازند و آنها را به وابسته بودن به خودشان تشویق مینمایند. در این خانوادهها، کودکان به رفتارهایی مانند خطر کردن، کشف موقعیّتهای ناآشنا، وکسب تجربههای جدید ترغیب نمیشوند. «هیندوبارت» در تحقیق خود در سال 1993، گزارش دادند که اغلب کودکان پیش دبستانی که در مدرسه تنها هستند، توسّط مادرانشان با کودکان دیگر آشنا شده و ارتباط دوستی برقرار میکنند.
عوامل فرهنگی
یکی دیگر از عوامل مهم در شکل گیری رفتار گوشه گیری اجتماعی، فرهنگ حاکم بر جامعه است. محقّقان نشان دادهاند که رشد رفتارهای اجتماعی مانند گوشه گیری تحت تأثیر ارزشهای فرهنگی و قراردادهای اجتماعی قرار میگیرد. بزرگسالان در هر جامعه، رفتار کودکان را با توجّه به هنجارها و ارزشهای فرهنگی، به هنجار یا نا به هنجار در نظر میگیرند (وایسر و همکاران، 1988) در فرهنگهای غربی رفتار محتاط و منفعل توسّط والدین و همسالان، منفی درنظر گرفته میشود و اشخاصی که این گونه رفتارها را نشان میدهند از لحاظ اجتماعی، نارس، ترسو و وابسته توصیف میشوند. در حالی که کودکان چینی از طرف والدین به وابستگی، احتیاط و کم رویی تشویق شده واین رفتارها، مورد تأیید جامعه و همسالان قرار میگیرد و به عنوان رفتارهای کارآمد تحسین میشود.
محقّقان به طور پیوسته گزارش کردهاند که کودکان، نوجوانان و بزرگ سالان چینی نسبت به همتایان خود در آمریکای شمالی، افرادی مضطربتر و حسّاستر هستند.
نتایج اخیر بیانگر آن است که محیط فرهنگی وارزشهای اجتماعی تأثیر متفاوتی بر درک و درمان رفتارهای محتاطانه، ترس وگوشه گیری در کودکان دارد.
چگونه میتوانیم کمک کنیم؟
اغلب مشکلات روان شناختی در دوران بزرگ سالی، ریشه در دوران کودکی دارد ومتأسّفانه عدم آگاهی یا بی توجّهی والدین نسبت به علایم هشدار دهنده، موجب تداوم آنها در سرتاسر عمر میشود. با توجّه به تأثیر چشم گیر تعلیم و تربیت در دوران کودکی، معلّمان، مرجع قابل اعتمادی هستند که نیازهای اساسی کودکان را میشناسند و هر گونه تغییر در رفتار، ظاهر و خلق و خوی آنها را به سرعت درک میکنند.
از آن جا که گوشه گیری اجتماعی نشانهی وجود مشکلات پیچیده و زیر بنایی در کودکان است، مشاهدهی دقیق رفتارهای دانش آموزان در موقعیّت کلاسی و اوقات تفریح و شناسایی دانش آموزان مشکل دار، مهمترین اقدامی است که انتظار میرود معلّمان و مربیّان انجام دهند.
آموزش مهارت برقراری روابط اجتماعی به دانش آموزان در اغلب موارد به کاهش رفتار گوشه گیری کمک میکند. بسیاری از دانش آموزان به ویژه کودکان گوشه گیر بامهارتهای دوست یابی و اصول برقراری ارتباط، نحوهی صحبت کردن، تماس چشمی با فرد مقابل، طرز نشستن، توجّه به عواطف دیگران و... آشنا نیستند.
معلّمان میتوانند با در نظر گرفتن فعّالیّتهای گروهی برای دانش آموزان، زمینهای را فراهم کنند تا کودک گوشه گیر ارتباط و همکاری بهتری با هم کلاسیهای خود داشته باشد. در صورتی که شرکت در فعّالیّتهای گروهی با راهنمایی و تشویق معلّمان همراه باشد، دانش آموز انگیزهی بیشتری برای شرکت درگروه پیدا میکند و به تدریج نگرش همسالان نسبت به او تغییر خواهد کرد. این شیوهی برخورد، اعتماد به نفس کودک گوشه گیر را نیز بهبود میبخشد.
تعیین مسؤولیتهای هر چند کوچک و جزیی برای دانش آموزان گوشه گیر در کلاس درس و در نظر گرفتن پاداشهای مناسب برای انجام دادن صحیح کارها، اعتماد به نفس آنها را تقویت میکند. به تدریج میتوان فعّالیّتهای مهمتری را به آنها واگذار نمود.
کودکان گوشه گیر هم مانند دانش آموزان عادی تواناییها و ویژگیهای مثبت شخصیّتی دارند امّا غالباً این توانمندیها را کم اهمّیّت و بی ارزش میدانند معلّمان میتوانند نقاط قوّت و ضعف دانش آموزان را در دروس و فعّالیّتهای مختلف شناسایی کرده و با برجسته کردن قوّتها و تواناییهای درسی و غیر درسی، به آنها کمک کنند تا در مسیر درستی گام بردارند و احساس موفّقیّت نمایند. همواره به یاد داشته باشیم موفّقیّت، اعتماد به نفس را بالا میبرد و اعتماد به نفس خوب، موجب موفّقیّتهای بیش تری میشود.
منبع مقاله:
محمدخانی، شهرام؛ ابراهیمزاده، ناهید؛ (1392)، مشکلات روانی و رفتاری دانشآموزان شناسایی و مداخله، تهران: ورای دانش، چاپ دوم
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 13 اسفند 1401 (06:01)
- گزارش تخلف مطلب